+"به نظرت آیندت چه شکليه؟"

+"به نظرت آیندت چه شکليه؟"
-"نمیدونم، اما مطمئنم یک جایی کنار توئه! یا دست‌ها تو گرفتم یا دارم توی آغوشم فشارت میدم."
+"زیادی دراماتیک نیست؟! آخه اون بیرون یه چیزی به نام سرنوشت هست که میتونه ما رو از هم جدا کنه و اتفاقا من بدجوری ازش میترسم."
-"مشکلی نیست، چون من اونقدری میگردم تا بالاخره پیدات کنم و تو رو دوباره توی آغوش خودم برگردونم."
+"و اگر نتونستی؟"
-"اونوقت بهم قول بده تو اون کسی میشی که من رو پیدا میکنی و بعد دست‌ها تو دور بدنم حلقه میکنی...سفت و محکم."
+"و اونروز و اون لحظه، اگر زمان زیادی گذشته باشه....تو رو چطور بشناسم؟!"
-"فقط کافیه بهم نگاه کنی و لبخند بزنی..میگن چشم‌ها یادگاری از گذشته‌ن و در ضمن، هیچوقت هم تغییر پیدا نمیکنن!"
+"اما احساسات داخلشون چرا...اگر دیگه دوستم نداشتی چی؟"
-"اونوقت قوی باش و من رو دوباره عاشق خودت کن. البته اگر هنوز هم مثل حالا دوستم داشته باشی!.."
+"و اگه از پسش بر نیومدم؟"
-"اونوقت میتونی با خیال آسوده راهت و کج کنی و بری، چون همون طور که بهت قول دادم، من همون کسی میشم که می‌گردم و پیدات میکنم و بعد..‌دستات رو محکم، تو دست‌هام می‌گیرم..."
دیدگاه ها (۳)

+"تو چی از عشق میدونی..."

"من نمیتونم به شناختی که از آدما دارم اعتماد کنم...

_شکلاتتو باز کن

"چرا از من خوشت اومده؟ چرا من؟"

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط